توهمات

ته مانده یک مغز که سال پیش پوکید

در تاریکی دود سیگارم را می بلعم و به تابلوهای می اندیشم که در تمام این مدت جلوی چشمانم سبز شده اند و خیلی جدی گفته اند : بن بست.

 در تاریکی دود سیگار مرا می بلعد و به این می اندیشم که کم کم خدا دارد در چشمهایم گم می شود....

در تاریکی.....

نوشته شده در دو شنبه 4 / 6 / 1391برچسب:تایکی,ساعت 11:38 توسط توفان | |


Power By: LoxBlog.Com